نوشته شده توسط : پزشک و درمان

سندرم پوئمز (POEMS Syndrome) به مجموعه از پلی نوروپاتی، ارگانومگالی، اندوکرینوپاتی، پروتئین ام یا پاراپروتئین (m protein) و ضایعات پوستی می باشد (از حروف اول این کلمات واژه POEMS به دست می آید). در ادامه به بررسی علائم، تشخیص و درمان نشانگان پوئمز می پردازیم.

تشخیص سندرم POEMS

معیارهای تشخیصی

معیارهای تشخیصی سندرم پوئمز (POEMS) شامل موارد زیر هستند (هر ۴ مورد باید وجود داشته باشد):

  1. پلی نوروپاتی (polyneuropathy).
  2. اختلال پرولیفراتیو پلاسماسل مونوکلونال.
  3. هریک از موارد زیر:
    1. ضایعات استخوانی اسکلروتیک؛ بیماری کستلمن یا کستلمن (Castleman Disease).
    2. افزایش حجم خارج عروقی (ادم، پلورال افیوژن یا آسیت).
    3. افزایش فاکتور رشد اندوتلیوم عروقی (VEGF).
  4. هریک از موارد زیر:
    1. ارگانومگالی (بزرگی کبد (هپاتومگالی)، بزرگی طحال (اسپلنومگالی)، لنفادنوپاتی).
    2. اختلال غدد درون ریز (آندوکرینوپاتی) شامل درگیری آدرنال، تیروئید ، هیپوفیز، گناد، پاراتیروئید و پانکراس.
    3. تغییرات پوستی (تیره شدن پوست یا هیپرپیگمنتاسیون، هیپرتریکوز، همانژیوم گلومرولوئید (glomeruloid hemangioma)، پرخونی، آکروسیانوز، گرگرفتگی، ناخن های سفید).
    4. ادم پاپی چشم (papilledema).
    5. افزایش پلاکت ها یا ترومبوسیتوز و یا افزایش گلبول های قرمز (RBC) یا پلی سیتمی.

علائم سندرم پوئمز (POEMS Syndrome)

بیماران معمولا دچار پلی نوروپاتی حسی و حرکتی شدید و پیشرونده همراه با ضایعات اسکلروتیک استخوانی ناشی از میلوم هستند. پلی نوروپاتی تقریبا در ۱٫۴ درصد از میلوم ها رخ می دهد، اما سندرم POEMS تنها زیرگروه نادری از این دسته بیماری ها به شمار می رود.

در این سندرم برخلاف مالتیپل میلوما، بزرگی کبد (Hepatomegaly – هپاتومگالی) و لنفادنوپاتی در دوسوم بیماران رخ می دهد و بزرگی طحال (اسپلنومگالی) در یک سوم موارد دیده می شود. لنفادنوپاتی در نشانگان پوئمز، از لحاظ بافت شناسی مشابه بیماری کستلمن (Castleman) است.

بیماری غدد درون ریز (آندوکرینوپاتی)

علائم بیماری غدد درون ریز شامل آمنوره در زنان و ناتوانی جنسی و بزرگی پستان ها (ژنیکوماستی) در مردان می باشند. افزایش پرولاکتین سرم، به دلیل از دست رفتن کنترل مهاری طبیعی هیپوتالاموس ممکن است با سایر علائم دستگاه عصبی مرکزی مثل ادم پاپی چشم و افزایش پروتئین و فشار مایع مغزی نخاعی همراه باشد.

دیابت قندی (دیابت شیرین) نوع ۲ در نزدیک به یک سوم بیماران رخ می دهد. گاهی اوقات کم کاری تیروئید و نارسایی آدرنال وجود دارد

تغییرات پوستی

تغییرات پوستی در سندرم POEMS متنوع بوده و شامل افزایش رنگدانه پوستی (هیپرپیگمنتاسیون)، پرمویی (هیپرتریکوز)، ضخیم شدن پوست و چماقی شدن انگشتان (کلابینگ) می باشند.

سایر علائم این سندرم عبارت اند از:

  • ادم محیطی.
  • آسیت (ascites).
  • تراوش جنبی ریه یا پلورال افیوژن (pleural effusion).
  • تب.
  • افزایش تعداد پلاکت ها یا ترومبوسیتوز.

تمام اجزای سندرم POEMS ممکن است در ابتدا وجود نداشته باشند.

علت سندرم POEMS چیست؟

آسیب زایی و بیماری زایی

علت نشانگان پوئمز نامشخص است، اما افزایش سطح در گردش سیتوکین های پیش برنده التهاب یعنی IL-1 و IL-6 و VEGF و TNF به اثبات رسیده است. سطوح سیتوکین مهاری TGF بتا، کمتر از حد انتظار است. امکان رفع سایر علائم پس از درمان میلوم وجود دارد.

درمان سندرم پوئمز (POEMS)

نشانگان پوئمز چگونه درمان می شود؟

بیماران اغلب مشابه میلوم درمان می شوند. درمان سندرم POEMS با پلاسمافرز فایده ای ندارد. بیمارانی که با ضایعات اسکلروتیک استخوان منفرد مراجعه می کنند ممکن است پس از درمان موضعی پلاسماسیتوم با پرتودرمانی علایم نوروپاتیشان رفع شود.

همانند درمان مولتیپل میلوما، داروهای جدید و درمان با دوز بالا به همراه پیوند سلول ریشه ای اتولوگ در بیمارانی خاص انجام شده و با بقای عاری از پیشرفت طولانی مدت همراه بوده است.



:: برچسب‌ها: سندرم , پوئمز ,
:: بازدید از این مطلب : 59
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 5 تير 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پزشک و درمان

 علائم و درمان سندرم و بیماری کوشینگ

سندرم کوشینگ به مجموعه ای از علائم بالینی گفته می شود که به دنبال مواجه درازمدت با مقادیر زیاد گلوکوکورتیکوئید ها ( کورتون یا کورتیزول ) ایجاد می شود.

علت سندرم کوشینگ و تفاوت آن با بیماری کوشینگ در چیست ؟

علت افزایش کورتیزول ( گلوکوکورتیکوئید ) یا فیزیولوژیک است یا پاتولوژیک.

علل افزایش فیزیولوژیک کورتیزول :

  • استرس.
  • حاملگی – مخصوصا در طی سه ماهه سوم بارداری.
  • ورزش سنگین و منظم

علل افزایش پاتولوژیک کورتیزول :

  • سندرم کوشینگ و بیماری کوشینگ.
  • بیماری های روانی نظیر افسردگی یا اختلالات پانیک ، الکلیسم ، بی اشتهایی عصبی ( آنورکسیا نروزا )، محرومیت از الکل یا نارکوتیک ها.

سندرم کوشینگ اگزوژن ( برون زاد ) :

به علت تجویر خارجی ACTH یا گلوکوکورتیکوئید ها ایجاد می شود. پس درواقع دارویی است.

سندرم کوشینگ اندوژن ( درون زاد ) :

در این نوع سندرم کوشینگ به علت افزایش تولید گلوکوکورتیکوئیدها در داخل بدن ایجاد می شود که خود بر دو نوع است :

سندرم کوشینگ وابسته به ACTH :

علت ۸۵ درصد سندرم کوشینگ ، افزایش ACTH می باشد. اگر منشا تولید ACTH از غده هیپوفیز باشد ( مثلا آدنوم کورتیکوتروپ هیپوفیز ) به آن بیماری کوشینگ گفته می شود. و اگر منشا تولید ACTH خارج از غده هیپوفیز باشد به آن ترشح اکتوپیک ACTH می گویند.

تفاوت سندرم کوشینگ و بیماری کوشینگ در این است که در بیماری کوشینگ منشا تولید ACTH از هیپوفیز است اما در سندرم کوشینگ این طور نیست. 

مهم ترین علت ترشح اکتوپیک ACTH ، کارسینوم سلول کوچک ریه یا Small Cell lung Carcinoma است و در افراد مسن و سیگاری شایع است. این ها به کارسینوئید قفسه سینه ( ریه یا تیموس ) مبتلا هستند.

سندرم کوشینگ غیر وابسته به ACTH :

در این موارد پاتولوژی در خود غده آدرنال است. آدنوم های آدرنال ، کارسینوم های آدرنال و بیماری میکرو و ماکروندولر آدرنال از جمله عواملی هستند که بدون نیاز به ACTH شروع به تولید گلوکوکورتیکوئیدها می کنند.

علائم و نشانه های سندرم کوشینگ

افزایش گلوکوکورتیکوئیدها می تواند علائم زیادی ایجاد کند و متابولیسم کربوهیدرات ها و پروتئین ها و چربی ها را با اختلال مواجه کند. از جمله علائم سندرم ( والبته بیماری ) کوشینگ می توان به موارد زیر اشاره کرد :

  • چاقی مرکزی و لاغری دست ها و پاها.
  • قرمز شدن صورت ( Facial Plethora ).
  • توده چربی در سوپراکلاویکولار ( بالای ترقوه ).
  • Moon Face ( صورت گرد و دایره ای همچون ماه ).
  • توده چربی در پشت گردن و ایجاد کوهان بوفالو ( Buffalo Hump ).
  • ضعف عضلات پروگزیمال در کمربند شانه ای و لگنی. به همین علت بیماران ممکن است به سختی از جای خود بلند شوند و نمی توانند دستان خود را طولان بالای سر نگه دارند، مثلا با شانه کردن مو به سرعت خسته می شوند.
  • اختلالات خواب و بی خوابی ، برانگیختگی در شب و غروب ، تغییرات خلقی.
  • افزایش اشتها.
  • افزایش فشار خون یا هیپرتانسیون.
  • هیرسوتیسم ، ویریلیزاسیون و بی نظمی های قاعدگی ( بی نظمی عادت ماهانه یا متروراژی ).
  • کاهش میل جنسی در هر دو جنس و اختلال نعوظ در آقایان.
  • ایجاد آکنه در بزرگسالی.
  • پوکی استخوان.
  • ایجاد استریا ( خطوط ) بنفش یا ارغوانی با قطر بیشتر از ۱ سانتی متر.
  • آب مروارید یا کاتاراکت.
  • بهبودی دیرهنگام زخم ها و کبودی به دنبال آسیب مختصر.
  • تغییر وضعیت روانی نظیر ضعف تمرکز، کاهش حافظه و یوفوریا.
  • نازک شدن پوست بخصوص سر انگشتان.

یافته های آزمایشگاهی در کوشینگ

یافته های آزمایشگاهی ( نتایج آزمایش خون ) در سندرم کوشینگ عبارتند از :

  1. افزایش آلکالن فسفاتاز ( ALP ).
  2. گرانولوسیتوز و ترومبوسیتوز ( افزایش گلبول های سفید و پلاکت ها).
  3. افزایش کلسترول و تری گلیسیرید خون. ( هیپرکلسترولمی و هیپرتری گلیسیریدمی ).
  4. افزایش قند خون ، عدم تحمل گلوکز و یا حتی ایجاد دیابت شیرین.
  5. کاهش پتاسیم خون و آلکالوز متابولیک ( اگر منشا ترشح ACTH اکتوپیک باشد ).

تشخیص سندرم کوشینگ و بیماری کوشینگ چگونه است ؟

در مرحله اول باید مطمئن شویم که گلوکوکورتیکوئید ها ( کورتیزول ) در بدن افزایش یافته یا به عبارتی فرد دچار هایپرکورتیزولیسم است. تست هایی که در این مرحله انجام می شوند عبارتند از :

۱- جمع آوری ادرار ۲۴ ساعته و اندازه گیری کورتیزول آزاد در ادرار ( UFC ) :

این تست برای تشخیص سندرم کوشینگ بسیار حساس است. در ۹۰ درصد مبتلایان به سندرم کوشینگ میزان کورتیزول آزاد ادرار بیشتر از ۵۰ میکروگرم است.

۲- آزمون مهار شبانه دگزامتازون با دوز پایین :

به عنوان یک تست غربالگری برای بیماران مشکوک به هیپرکورتیزولیسم به کار می رود. در این تست ۱ میلی گرم دگزامتازون خوراکی در ساعت ۱۱ شب تجویز می شود. اگر کورتیزول پلاسما در ساعت ۸ صبح فردا، بالاتر از ۱٫۸ میکروگرم / دسی لیتر باشد، نشانه هیپرکورتیزولیسم است.

۳- سنجش کورتیزول شبانه :

ترشح کورتیزول دارای یک ریتم شبانه روزی است، به طوری که بیشترین میزان کورتیزول در صبح زود ( بین ساعت ۶ تا ۸ ) و کمترین مقدار آن حوالی نیمه شب می باشد. در مبتلایان به سندرم کوشینگ این ریتم شبانه روزی کمرنگ می شود. اگر کورتیزول شبانه پلاسما بیش از ۵۰ درصد میزان کورتیزول صبح باشد، سندرم کوشینگ مطرح می گردد.

۴- سنجش کورتیزول شبانه بزاق :

می توان از سنجش کورتیزول بزاق آخر شب استفاده کرد که تستی با حساسیت و اختصاصیت بالا است.

تشخیص های افتراقی سندرم کوشینگ

بعد از اینکه در مرحله قبل ، مطمئن شدیم که فرد دچار هیپرکورتیزولیسم است، حال باید مشخص شود که علت افزایش کورتیزول چیست . در این مرحله باید سطح ACTH را اندازه گیری کنیم. اگر سطح ACTH پلاسما طبیعی یا بالا رفته باشد تشخیص بیماری کوشینگ ( تومور هیپوفیز – بالاتر تفاوت سندرم کوشینگ و بیماری کوشینگ را گفتیم ) یا سندرم ترشح اکتوپیک ACTH مطرح است.

اگر سطح ACTH پایین باشد و درواقع ACTH سرکوب شده باشد، یعنی پاتولوژی در داخل آدرنال است و احتمالا یک آدنوم آدرنال یا هیپرپلازی آدرنال یا کارسینوم آدرنال درکار است که در این مواقع باید تصویری برداری از آدرنال را انجام دهیم. CT اسکن در اولین مرحله از تصویر برداری آدرنال ، ارجح است.

تعیین افتراق بین بیماری کوشینگ با سندرم ترشح اکتوپیک ACTH:

برای این منظور از تست های زیر استفاده می شود :

۱- تست سرکوب دگزامتازون ( تست لیدل ) :

در این تست هر ۶ ساعت ، ۰٫۵ میلی گرم دگزامتازون خوراکی تا ۲ روز تجویر می شود و ۲ روز بعد، ۲ میلی گرم در هر ۶ ساعت ( دوز بالا ) مصرف می شود. اگر در روز دوم تجویر دوز بالای دگزامتازون، کورتیزول آزاد ادراری ( UFC ) به کمتر از ۱۰ درصد مقدار پایه برسد، آدنوم هیپوفیز و در واقع بیماری کوشینگ مطرح است در غیر این صورت ، سندرم ترشح اکتوپیک ACTH مطرح می شود.

۲- تست مهار شبانه دگزامتازون با دوز بالا :

در این تست میزان کورتیزول پایه در ساعت ۸ صبح مورد سنجش قرار می گیرد، سپس ۸ میلی گرم دگزامتازون در ساعت ۱۱ شب تجویز می شود، اگر در ساعت ۸ صبح فردا، میزان کورتیزول پلاسما به کمتر از ۵۰ درصد مقدار پایه کاهش یافت، بیماری کوشینگ مطرح است.

۳- تست CRH گوسفندی یا oCRH :

اگر تزریق CRH به فرد باعث افزایش سطح کورتیزول شود ، بیماری کوشینگ مطرح می شود.

۴- نمونه گیری دوطرفه از سینوس پتروزال تحتانی ( IPSS ):

در این روش یک نمونه خون وریدی جهت سنجش ACTH از هر دو سینوس پتروزال و یک نمونه خون وریدی همزمان قبل و بعد از تجویر وریدی oCRH گرفته می شود. اختلاف قابل توجه سطح ACTH بین نمونه سینوس پتروزال و خون محیطی چه قبل و چه بعد از تجویز oCRH به نفع بیماری کوشینگ هیپوفیزی است.

۵- تصویر برداری از هیپوفیز

تصویربرداری از هیپوفیز به کمک MRI با تجویز گادولینیوم انجام می شود. در این روش در صورت وجود آدنوم هیپوفیز، بیماری کوشینگ مطرح می شود البته نباید برای تشخیص بیماری کوشینگ صرفا بر MRI تکیه کرد.

درمان سندرم کوشینگ

درمان انتخابی برای تمام انواع سندرم کوشینگ جراحی و در برخی موارد رادیوتراپی ( اشعه درمانی ) است.

درمان کوشینگ هیپوفیزی یا بیماری کوشینگ

بیماران مبتلا به بیماری کوشینگ باید تحت جراحی هیپوفیز قرار گرفته و آدنوم خارج شود. درصورتی که بعد از جراحی هیپوفیز، همچنان کورتیزول بالا باشد باید آدرنالکتومی دو طرفه ( برداشتن آدرنال با جراحی ) انجام شود و متعاقب آن مصرف گلوکوکورتیکوئید و مینرالوکورتیکوئید جایگزین تا آخر عمر می باشد.

درمان سندرم ترشح اکتوپیک ACTH

در بیماران مبتلا به این سندرم باید به وسیله اسکن مناسب محل تومور مشخص شده و تومور از طریق جراحی خارج شود.

درمان آدنوم آدرنال ترشح کننده کورتیزول

درمان آدنوم آدرنال ، آدرنالکتومی یک طرفه است.

درمان کارسینوم آدرنال مترشحه کورتیزول

باید به کمک جراحی درمان شود اما پیش آگهی یا پروگنوز آن ضعیف بوده و تنها ۲۰ درصد بیماران بیشتر از ۱ سال از زمان تشخیص زنده می مانند.

سوالات متداول پیرامون سندرم و بیماری کوشینگ :

۱- بیماری کوشینگ در زنان چگونه است؟ علائم ، تشخیص و درمان بیماری کوشینگ در زنان و مردان یکسان است و تفاوت چندانی نمی کند. اما شیوع این بیماری در زنان اندکی بیشتر است. البته بجز در سنین پیش از بلوغ که در پسران شایع تر است.

۲- سندرم کوشینگ یعنی چه و تفاوت آن با بیماری کوشینگ چیست ؟  سندرم کوشینگ بطور کلی به افزایش کورتیزول گفته می شود اما اگر منشا افزایش کورتیزول، افزایش ACTH هیپوفیزی باشد به آن بیماری کوشینگ می گویند.

۳- آیا بیماری کوشینگ کشنده است ؟ خیر، درصورت تشخیص و درمان به موقع کشنده نبوده و بیمار می تواند زندگی عادی خود را داشته باشد.

۴- تریاد کوشینگ چیست و شامل چه علائمی است ؟ تریاد کوشینگ به مجموع سه علامت برادی کاردی ( کاهش ضربان قلب ) ، هیپرتانسیون سیستولیک ( افزایش فشار خون در سیستول و پهن شدن ضربان نبض) ، تنفس نامنظم و کاهش یافته گفته می شود. 

۵- درمان بیماری کوشینگ با طب سنتی یا گیاهی امکان پذیر است؟ خیر، درمان اصلی این بیماری جراحی بوده و طب سنتی و گیاهان دارویی تاثیری در درمان ندارند و حتی می توانند باعث بدتر شدن علائم و ایجاد عوارض جانبی شوند.



:: برچسب‌ها: علائم , درمان , سندرم , بیماری , کوشینگ ,
:: بازدید از این مطلب : 78
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 4 تير 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پزشک و درمان

سندرم میلودیسپلاستیک (Myelodysplastic Syndromes) یا بیماری ام دی اس (MDS) گروهی از بیماری های خونی یا هماتولوژیک هستند که با کاهش سلول های خونی (سیتوپنی) به علت نارسایی مغز استخوان و خطر بالای ایجاد لوسمی میلوئید حاد (AML) مشخص می شوند. در ادامه به بررسی علت بیماری ام دی اس یا سندرم میلودیسپلاستیک می پردازیم و به این سوالات پاسخ می دهیم که آیا این بیماری کشنده است؟ طول عمر بیماران چقدر است و چه درمان هایی برای آن وجود دارد؟ انواع و طبقه بندی ام دی اس (MDS) چیست و احتمال ایجاد لوسمی در این بیماران چقدر است؟

معرفی سندرم های میلودیسپلاستیک

در بیماری ام دی اس (MDS)، کم خونی (آنمی)، اغلب با کاهش پلاکت ها (ترومبوسیتوپنی) و کاهش نوتروفیل ها (نوتروپنی) همراه با مغز استخوان با ظاهر غیرطبیعی و معمولا پرسلول مشخص می شود که نشان دهنده تولید غیرموثر سلول های خونی است.

در بیماران مبتلا به نوع کم خطر (low risk)، نارسایی مغز استخوان بر روند بالینی چیره است. در دیگر بیماران، میلوبلاست ها به عنوان تشخیص حاضر هستند، کروموزوم ها غیرطبیعی اند و پرخطر بودن بیماری ام دی اس به علت پیشرفت به سوی لوسمی یا سرطان خون است.

سندرم میلودیسپلاستیک ممکن است به علت عوارض ناشی از کاهش شدید همه سلول های خونی اعم از گلبول های قرمز، گلبول های سفید و پلاکت ها یا غیرقابل درمان بودن لوسمی (سرطان خون) کشنده باشد اما نسبت زیادی از بیماران مخصوصا افراد مسن از بیماری هایی که بطور هم زمان ایجاد شده اند می میرند.

طبقه بندی

بطور کلی طبقه بندی سندرم های میلودیسپلاستیک به دو شکل انجام شده است :

  1. طبقه بندی بر اساس سیستم فرانسوی – آمریکایی – بریتانیایی (FAB).
  2. طبقه بندی سازمان جهانی بهداشت (WHO).

طبقه بندی براساس سیستم FAB

طبقه بندی بیماری ام دی اس براساس نظرات گروه فرانسوی – آمریکایی – بریتانیایی (FAB) که در سال ۱۹۸۳ تشکیل گردید. بر این اساس سندرم های میلودیسپلاستیک به 5 گروه تقسیم شده اند که عبارتند از :

  1. کم خونی مقاوم به درمان (RA).
  2. کم خونی مقاوم به درمان همراه با وجود سیدروبلاست های حلقوی (RARS).
  3. کم خونی مقاوم به درمان همراه با مقدار زیاد بلاست (RAEB).
  4. کم خونی مقاوم به درمان همراه با وجود مقدار زیاد سلول های بلاست در حال تغییر (RAEB – t).
  5. لوسمی میلومونوسیتیک مزمن (CMML).

طبقه بندی براساس سازمان جهانی بهداشت (WHO)

در طبقه بندی سازمان بهداشت جهانی (WHO) در سال ۲۰۰۲، دو گروه RAEB – t و لوسمی میلوئید حاد (AML) با هم ادغام شده، به عنوان لوسمی حاد طبقه بندی شده اند، زیرا CMML نیز بصورت یک بیماری میلوپرولیفراتیو رفتار می کند. همچنین این طبقه بندی، کم خونی مقاوم به درمان با تغییر دیس مورفیک در رده اریتروئید را از مواردی که این تغییرات در چند رده وجود دارند، جدا نمود.

در یک بازبینی که توسط سازمان جهانی بهداشت (WHO) انجام شد، طبقه بندی زیر شکل گرفت:

  • سندرم میلودیسپلاتیک با دیسپلازی تک رده ای
    • کم خونی مقاوم (RA)
    • نوتروپنی مقاوم (RN)
    • ترومبوسیتوپنی مقاوم (RT)
  • سندرم میلودیسپلاستیک با دیسپلازی چند رده ای
  • کم خونی مقاوم با سیدروبلاست حلقوی (RARS).
  • سیتوپنی های مقاوم با دیسپلازی چند رده ای (RCMLD).
  • کم خونی مقاوم با تعداد زیادی بلاست نوع 1 (RAEB-1).
  • کم خونی مقاوم با تعداد زیادی بلاست نوع 2 (RAEB-2).
  • دیسپلازی مغزاستخوان مرتبط با حذف منفرد Del 5q.
  • بیماری ام دی اس (MDS) دوران کودکی، شامل سیتوپنی مقاوم کودکی (RCC).
  • سایر مواردی طبقه بندی نشده (MDS-U).

تشخیص سندرم میلودیسپلازی ممکن است مشکل باشد، همان طور که گاهی اوقات تشخیص علائم و نشانه های بیماری باید متمایز شود و طبقه بندی تشخیصی دقیق نیازمند هماتوپاتولوژیست مطلع از آخرین تمهیدات رده بندی می باشد.

با این وجود آشنایی کافی متخصص داخلی و پزشک مراقبت اولیه با سندرم میلودیسپلازی مهم است تا ارجاع بیماران به یک پزشک فوق تخصص هماتولوژی تسریع شود، زیرا بسیاری از درمان های جدید برای بهبود عملکرد خونسازی مغز استخوان در دسترس هستند و استفاده منطقی از درمان حمایتی می تواند کیفیت زندگی بیمار را بهبود بخشد.

اپیدمیولوژی

شیوع و بروز بیماری ام دی اس چقدر است؟

سندرم میلودیسپلاستیک اساسا بیماری افراد مسن است به طوری که متوسط سن شروع بیماری بیش از ۷۰ سال می باشد و در افراد مذكر اندکی بیشتر به چشم می خورد.

میلودیسپلازی شکل نسبتا شایع نارسایی مغزاستخوان است که میزان بروز آن به ۳۵ تا بیش از ۱۰۰ نفر در یک میلیون نفر در کل جمعیت و ۱۲۰ تا بیش از ۵۰۰ نفر در یک میلیون نفر در افراد مسن می رسد.

در کودکان ابتلا به بیماری ام دی اس (MDS) نادر می باشد ولی لوسمی مونوسیتیک مزمن (CMML) ممکن است در کودکان دیده شود.

میلودیسپلازی ثانویه یا ناشی از درمان به سن بیماران ارتباط ندارد. میزان وقوع این بیماری با گذشت زمان بیشتر شده که ناشی از شناسایی بهتر بیماری توسط پزشکان و نیز افزایش سن جمعیت می باشد.

سبب شناسی و پاتوفیزیولوژی

علت سندرم میلودیسپلاستیک چیست؟

ایجاد بیماری ام دی اس (MDS) با عوامل محیطی مانند پرتوتابی و بنزن ارتباط دارد؛ سایر عوامل خطرساز نیز گزارش شده اما تأیید نشده اند.

میلودیسپلازی ثانویه، به عنوان عارضه دیررس سمیت درمان با داروهای ضدسرطان، معمولا به صورت ترکیبی از پرتودرمانی و داروهای آلکیله کننده مانند بوسولفان (Busulfan)، نیتروزاوره یا پروکاربازین (Procarbazine) یا داروهای مهارکننده توپوایزومراز رخ می دهد.

کم خونی آپلاستیک اکتسابی ثانویه به درمان سرکوبگر ایمنی و کم خونی فانکونی، هردو می توانند به ام دی اس تبدیل شوند. با این وجود، سندرم میلودیسپلاستیک یک بیماری ناشی از افزایش سن است که نشانگر آسیب تجمعی داخلی و محیطی به سلول های مغز استخوان است.

میلودیسپلازی اختلال دودمانی سلول های خون ساز ریشه ای است که موجب اختلال در تکثیر و تمایز سلولی می شود، که منجر به کاهش سلول های خونی و خطر پیشرفت به سمت سرطان خون یا لوسمی می گردد. هم ناپایداری کروموزومی و هم ژنتیک تأثیر دارند و هر دو احتمالا با افزایش سن مرتبط اند. ناهنجاری های سلولی در حدود نیمی از بیماران یافت می شوند و در لوسمی های شدید نیز برخی از همان اختلالات ویژه قابل مشاهده هستند.

در اختلالات ژنتیکی و کروموزومی در سندرم میلودیسپلاستیک، آنوپلوئیدی (کم یا اضافه شدن کروموزوم) شایع تر از جابجایی (ترانسلوکاسیون) می باشد.

تست های حساس تر آزمایشگاهی مانند هیبریدسازی ژنومیک مقایسه ای (CGH) و پلی مورفیسم یگانه نوکلئوتید (SNPs)، اختلالات کروموزومی را در نسبت زیادی از بیماران نرمال نشان می دهد.

ساییدگی (attrition) تسریع شده تلومر ممکن است ژنوم را در نارسایی مغز استخوان بی ثبات کند و مستعد به آسیب کروموزومی نماید. اختلالات سلولی در این بیماری تصادفی نیستند (از دست رفتن بخشی یا تمامی کروموزوم ۵، ۷ و ۲۰، تریزومی ۸) و امکان دارد با علت بیماری مرتبط باشند (11q23 پس از مهارکننده های توپوایزومراز II)؛ نوع و تعداد اختلالات ژنتیکی با احتمال تبدیل به لوسمی و طول عمر بیمار همخوانی دارد. ژنومیک ها نقش جهش های نقطه ای را در پاتوفیزیولوژی سندرم میلودیسپلاستیک نشان داده اند.

جهش های سوماتیک مکرر که در سلول های مغز استخوان کسب می شوند و در لایه زایا حضور ندارند در تقریبأ ۱۰۰ ژن مشخص شده اند، بسیاری از این ژن ها در لوسمی میلوئیدی حاد (AML) بدون وجود بیماری ام دی اس هم حضور دارند. یک مثال غالب ژن های گروه اخیر، کشف جهش ها در ژن های متصل کننده RNA به ویژه SF3B1 است که قويا با آنمی سیدروبلاستیک همراه است.

برخی جهش های ژنتیکی با پیش آگهی بیماری ارتباط دارند. نقص های spliceosome با پیش آگهی مطلوب و جهش های ژنتیکی نظیر RUNX1 ، TP53 ، EZH2 و ASXL1 با اثرات نامطلوب همراه هستند. جهش ها و اختلالات سیتوژنتیک مستقل نیستند.

جهش های TP53 بااختلالات سیتوژنتیک پیچیده و جهش های TET2 با سیتوژنتیک طبیعی همراه هستند. همراهی و جدایی در جهش ها نشان دهنده ساختار ژنومی عملکردی است. آنالیز توالی عمیق در بیماران ام دی اس که به لوسمی حاد میلوئیدی (AML) تبدیل شده نشان دهنده شواهد توالی کلونی با جهش های بیشتر اکتسابی است که اجازه غلبه کلونی را می دهد.

تظاهرات خونی بیماری از تجمع آسیب های ژنتیک منشأ میگیرند. فقدان ژن های سرکوبگر تومور، فعال شدن جهش های انکوژنیک، مسیرهای اپی ژنتیک که mRNA را پردازش می کنند و وضعیت متیلاسیون، یا دیگر تغییرات مضر.

پاتوفیزیولوژی به جهش ها و اختلالات کروموزومی در برخی سندرم های ویژه MDS مرتبط است. حذف -5q به فقدان هتروزیگوت ژن پروتئین ریبوزومی که در آنمی دیاموند – بلک فان هم جهش یافته است منجر می شود و هر دو با خونسازی ناقص مشخص می شوند.

یک پاتوفیزیولوژی ایمنی زمینه ساز بیماری ام دی اس (MDS) تریزومی ۸ است که در آن بیماران اغلب بعد از درمان با داروهای سرکوبگر ایمنی، بهبود شمارش سلول های خونی را تجربه می کنند.

با این حال در سندرم میلودیسپلاستیک به طور کلی، نقش سیستم های ایمنی و سیتوکین ها و سلول های آن، نقش سلول های پایه سیتوژنیک، microenvironment و تعامل سلول به سلول، سرنوشت سلول های نرمال در محیط رقابتی داروینی در مغز استخوان دیس پلاستیک و چگونگی ایجاد نارسایی مغز استخوان توسط سلول های جهش یافته به خوبی مشخص نشده است.

علائم بیماری و نشانه ها

علائم سندرم میلودیسپلاستیک یا بیماری ام دی اس چیست؟

کم خونی، علامت غالب و ابتدایی بیماری است. اغلب بیماران از شروع تدریجی خستگی و ضعف، تنگی نفس و رنگ پریدگی شکایت می کنند ولی حداقل نیمی از مبتلایان بدون علامت می باشند و تنها طی بررسی های معمول شمارش سلول های خون (CBC) شناسایی می شوند. وجود سابقه شیمی درمانی یا پرتودرمانی بسیار مهم می باشد. تب و کاهش وزن بیشتر نشان دهنده روند میلوپرولیفراتیو می باشد تا روند میلودیسپلاستیک.

آیا بیماری ام دی اس در کودکان نیز وجود دارد؟

سندرم میلودیسپلاستیک (MDS) در کودکان نادر است و وقتی تشخیص داده شود، احتمال بیماری زمینه ای ژنتیکی افزایش می یابد. کودکان مبتلا به سندرم داون، مستعد ابتلا به میلودیسپلازی می باشند و سابقه خانوادگی ممکن است دال بر وجود نوع ارثی بیماری کم خونی سیدروبلاستیک یا کم خونی فانکونی باشد. جهش های ارثی GATA2 مانند سندرم Mono Mac (با افزایش استعداد به عفونتهای قارچی، میکوباکتری و ویروس و نیز نقص تعداد مونوسیت ها، Natural Killer Cells و لنفوسیت ها) نیز باعث ایجاد بیماری ام دی اس در بیماران جوان می شود.

معاینه بالینی تاییدی بر وجود علائم کم خونی بوده و در20 درصد از بیماران، بزرگی طحال (اسپلنومگالی) دیده می شود. برخی از ضایعات پوستی غیرمعمول مانند سندرم Sweet (درماتوز نوتروفیلیک تب دار)، با این بیماری رخ می دهد.

وقوع سندرم های خودایمنی نیز ناشایع نیست. در بیماران جوان تر، آنومالی های استرئوتیپیک اشاره بر سندرم های سرشتی دارد (قد کوتاه، انگشت شست غیرطبیعی در آنمی فانکونی، خاکستری شدن زودرس مو در تلومروپاتی، زگیل های پوستی در کمبود GATA2).

مطالعات آزمایشگاهی

آزمایش خون

در سندرم میلودیسپلاستیک، کم خونی به صورت یافته ای منفرد و یا به عنوان بخشی از پان سیتوپنی دیده می شود.

نوتروپنی (کاهش نوتروفیل های خون) یا کاهش پلاکت های خون (ترومبوسیتوپنی) به تنهایی ناشایع می باشند. ماکروسیتوز یا بزرگی گلبول های قرمز شایع بوده، در گستره خون محیطی امکان مشاهده دو گروه متمایز از گویچه های قرمز بزرگ و طبیعی وجود دارد. همچنین امکان دارد پلاکت های بزرگ فاقد گرانول مشاهده شوند.

در مطالعات عملکردی، ناهنجاری های واضح قابل مشاهده بوده، بیماران علی رغم تعداد کافی پلاکت ها دچار علائم خونریزی می شوند.

گرانول های نوتروفیل ها کاهش یافته اند؛ هسته این سلول ها دارای قطعات کم بوده و یا حلقوی می باشند یا قطعات غیر طبیعی دارند. نوتروفیل ها محتوی اجسام دل (Döhle Body) هستند و ممکن است دارای نقص عملکرد نیز باشند. تعداد میلوبلاسته ای در گردش معمولا با تعداد سلول های بلاست مغزاستخوان متناسب بوده، تعداد آنها از لحاظ طبقه بندی و پیش آگهی بیماران دارای اهمیت می باشد.

تعداد کل گلبول های سفید خون به استثنای لوسمی میلومونوسیتیک مزمن (CMML) معمولا طبیعی یا کم است. همچون کم خونی آپلاستیک (Aplastic Anemia)، امکان وجود یک جمعیت دودمانی سلول های PNH (همولیز حمله ای شبانه) در میلودیسپلازی وجود دارد. آزمایش ژنتیک برای بررسی ابتلا به سندرم های سرشتی از نظر تجاری در دسترس است.

نمونه گیری مغز استخوان

در بیماری ام دی اس مغز استخوان در اغلب موارد، طبیعی یا پرسلول می باشد ولی در 20 درصد از موارد به گونه ای کم سلول است که امکان اشتباه در افتراق از آپلازی وجود دارد. ظاهر مغز استخوان هیچگونه ویژگی مشخص و منفرد برای تشخیص سندرم میلودیسپلاستیک ندارد ولی موارد زیر به طور شایع مشاهده می شوند:

  • تغییرات بد شکل کننده در سلول های خونساز (بخصوص ناهنجاری های هسته ای).
  • وجود سیدروبلاست های حلقوی در رده اریتروئید.
  • کم بودن تعداد گرانول ها و تعداد قطعات هسته در پیش سازهای گرانولوسیت ها، همراه با افزایش میلوبلاست ها.
  • کاهش تعداد هسته ها یاهسته های نامنظم مگاکاریوسیت ها.
  • ایجاد تغییرات مگالوبلاستیک در هسته همراه با اختلال در تولید هموگلوبین در رده اریتروئید شایع است.

پیش آگهی بیماری در ارتباط تنگاتنگ با تعداد بلاست های مغزاستخوان می باشد. تجزیه و تحلیل سیتوژنتیک و هیبریدسازی فلورسنت درجا (FISH) می توانند ناهنجاری های کروموزومی را شناسایی کنند.

تشخیص های افتراقی

چه بیماری هایی می توانند علائم سندرم میلودیسپلاستیک را تقلید کنند؟

کمبود ویتامین های B12 یا فولات باید با انجام آزمایشات مناسب خونی کنار گذاشته شوند. همچنین کمبود ویتامین B6 را می توان با یک دوره درمان آزمایشی با پیریدوکسین، در صورت وجود سیدروبلاست های حلقوی در مغز استخوان، ارزیابی کرد.

امکان مشاهده دیسپلازی مغز استخوان در عفونت های ویروسی حاد، عوارض دارویی یا مسمومیت با مواد شیمیایی وجود دارد اما باید موقت باشد.

افتراق بین میلودیسپلازی کم سلول و آپلازی یا بین کم خونی مقاوم به درمان با بلاست زیاد و مراحل اولیه لوسمی حاد، از جمله موارد مشکل تشخیصی محسوب می شوند.

در طبقه بندی سازمان بهداشت جهانی (WHO)، وجود 20 درصد سلول بلاست در مغز استخوان به عنوان معیاری برای افتراق لوسمی میلوئید حاد (AML) ازمیلودیسپلازی در نظر گرفته شده است. در بیماران جوان، بیماری ژنتیک زمینه ای و مستعدکننده باید در نظر گرفته شود.

پیش آگهی

طول عمر و میزان مرگ و میر بیماران در ام دی اس چقدر است؟

در سندرم میلودیسپلاستیک (MDS)، متوسط طول عمر بیماران متفاوت بوده، از چند سال در بیماران مبتلا به کم خونی -5q یا کم خونی سیدروبلاستیک تا چند ماه در موارد کم خونی مقاوم به درمان با وجود بلاست فراوان یا پان سیتوپنی شدید همراه با مونوزومی ۷، متغیر می باشد.

یک سیستم طبقه بندی پیش آگهی بین المللی (IPSS) به تعیین طول عمر و میزان مرگ و میر بیماران مبتلا به ام دی اس کمک می کند حتی موارد کم خطر مرگ و میر بارزی دارد.

اکثر بیماران در اثر عوارض کم شدن سلول های خونی و نه در اثر سرطان خون از بین می روند و احتمالا در یک سوم موارد، علت مرگ مربوط به خود ام دی اس (MDS) نمی شود.

تشدید پان سیتوپنی، تشخیص ناهنجاری های کروموزومی جدید طی بررسی های سیتوژنتیکی و افزایش تعداد سلول های بلاست و فیبروز مغزاستخوان همگی، با پیش آگهی ضعیف و افزایش کشنده بودن بیماری و کاهش طول عمر در بیماران همراه می باشد.

درمان

درمان سندرم میلودیسپلاستیک (MDS) چیست؟ معرفی آخرین داروها و درمان های در دسترس

درمان بیماری ام دی اس معمولا رضایت بخش نیست. اما داروهای جدید برای درمان این بیماری اخيرا تایید شده اند. چندین رژیم نه تنها شمارش سلول های خونی را افزایش می دهند بلکه شروع سرطان خون یا لوسمی را به تاخیر می اندازند و طول عمر بیماران را بهبود می بخشند. انتخاب درمان برای بیمار، تجویز درمان و درمان مسمومیت ها پیچیده است و نیازمند تخصص هماتولوژی است.

درمان اصلی سندرم میلودیسپلاستیک، پیوند مغز استخوان است. طول عمر در بیمارانی که تحت پیوند مغزاستخوان قرار گرفته اند در طی 3 سال 50 درصد است و در حال بیشتر شدن می باشد.

استفاده از دهنده غیرخویشاوند سازگار شده، در حال حاضر مشابه آن هایی است که از خویشاوندان برادر با خواهر استفاده کرده اند و بیماران در دهه 50 و 60 شان با موفقیت پیوند شده اند. با این حال، مرگ و میر و عوارض مرتبط با درمان با سن دریافت کننده افزایش می یابد. آنچه که تصمیم برای پیوند را مشکل می کند، بیمار پرخطر است که درمان انجام شده با احتمال بالای پی آمد بد ناشی از مرگ و میر یا عود بیماری همراه است، در حالی که درمان بیمار کم خطر که با احتمال بیشتری پیوند را تحمل می کند نیز ممکن است برای سال ها با درمان تهاجمی کمتر به خوبی انجام شود.

بیماری ام دی اس در مقابل رژیم های شیمی درمانی سیتوتوکسیک مقاوم است و مانند AML در افراد مسن، مسمومیت دارویی در اثر شیمی درمان، شایع و اغلب کشنده است و بهبودی اگر حاصل شود کوتاه است.

داروهای جدید درمان بیماری ام دی اس از فواید تا عوارض

این داروهای جدید که به عنوان تعدیل کننده های اپی ژنتیک طبقه بندی می شوند، از طریق مکانیسم برداشتن متیلاسیون برای تغییر تنظیم ژنی عمل می کنند و به سلول های خونی بالغ اجازه تمایز از سلول های ریشه ای میلیودیسپلاستیک غیر طبیعی می دهند.

آزاسیتیدین (Azacitidine) و دسیتابین (Decitabine)، هر دو تعدیل گر اپی ژنتیک اند که به بطور شایع در کلینیک های نارسایی مغز استخوان استفاده می شوند.

آزاسیتیدین در بیماران مبتلا به سندرم میلودیسپلاستیک ، شمارش سلول های خونی را بهبود بخشد و نسبت به بهترین درمان های حمایتی، اندکی میزان بقای بیماران را افزایش دهد. آزاسیتیدین (Azacitidine) روزانه، به مدت 7 روز با فواصل 4 هفته ای و حداقل برای 4 دوره با تزریق زیرجلدی، قبل از ارزیابی پاسخ، استفاده می شود. پاسخ به درمان به تجویز مداوم دارو وابسته است و بیشتر بیماران دیگر پاسخ نمی دهند و سیتوپنی مکرر یا پیشرفت به سمت AML را تجربه می کنند.

دسیتابین (Decitabine) شباهت زیادی به آزاسیتیدین دارد و قوی تر است. مثل آزاسیتیدین، تقريبا 30 تا 50 درصد از بیماران با بهبود شمارش شلول های خونی پاسخ می دهند و این پاسخ تقریبا یک سال دوام دارد. دسیتابین معمولا با تزریق داخل وریدی مداوم و رژیم هایی با دوزهای متفاوت و مدت 3 تا 10 روز در دوره های تکرار شونده تجویز می شود.

سمیت اصلی هر دو داروی آزاسیتیدین و دسیتابین سرکوب رده میلوئید است که به تشدید اختلال شمارش سلولی منجر می شود. علائم دیگر مرتبط با شیمی درمانی سرطان نیز به طور شایع رخ می دهند.

لنالیدوماید (Lenalidomide)، یکی از مشتقات تالیدوماید، الگوی سمیت مناسب تری داشته و در بیماران مبتلا به بیماری ام دی اس (MDS) با سندرم -5q در بهبود کم خونی بسیار مؤثر بوده است. نه تنها قسمت عمده ای از این بیماران از وابستگی به انتقال خون رها می شوند و سطح هموگلوبین طبیعی یا نزدیک به طبیعی به دست می آورند بلکه سیتوژنتیک آنها نیز طبیعی می شود.

این دارو فعالیت های بیولوژیک بسیاری دارد و حیاتی بودن آن برای سودمندی بالینی مشخص نیست. لنالیدوماید از راه خوراکی تجویز می شود. بیشتر بیماران در عرض سه ماه از شروع درمان بهبود خواهند یافت. سمیت های این دارو شامل سرکوب رده میلوئید (تشدید کاهش پلاکت که پایش شمارش خون را ضروری می سازد) و خطر افزایش یافته ترومبوز وریدهای عمقی (DVT) و آمبولی ریوی (PTE) می باشد.

سرکوب ایمنی، به طریقی که در کم خونی آپلاستیک استفاده می شد، در اینجا نیز می تواند باعث رهایی پایدار بیمار از وابستگی به انتقال خون و بهبود بقای بیمار گردد.

سیکلوسپورین، ATG یا، در مطالعات جدیدتر، پادتن تک دودمانی ضد 52-CD، به ویژه در بیماران میلودیسپلاستیک با سن کمتر و جوان تر موثراست (جوان تر از ۶۰ سال) مخصوصا اگر تطابق بافت شناختی با آنتی ژن HLA – DR15 داشته باشند.

عوامل رشد خونساز انسانی باعث افزایش تعداد سلول های خونی می شوند ولی همچون سایر موارد نارسایی مغز استخوان، در بیماران با میزان اندک پان سیتوپنی بیشترین کارآیی را دارند.

مصرف اریتروپویتین به تنهایی یا همراه با G-CSF می تواند میزان هموگلوبین را بهبود بخشد، اما عمدتا در افرادی که سطح اریتروپویتین سرم آنها پایین بوده، به انتقال خون نیاز اندکی دارند یا اصلا نیاز ندارند فایده دارد. به نظر نمی رسد طول عمر بیماران با درمان با G-CSF به تنهایی افزایش یابد اما ممکن است با اریتروپویتین و بهبود آنمی، بیشتر شود.

اصول درمان های حمایتی در بیماری ام دی اس مشابه مواردی است که در کم خونی آپلاستیک ذکر شد. علی رغم بهبودهایی که در درمان دارویی بدست آمده، بیشتر بیماران مبتلا به سندرم میلودیسپلاستیک سالیان دراز مبتلا به کم خونی یا آنمی خواهند بود. انتقال خون باید توأم با آهن گیری باشد تا بیمار به هموکروماتوز ثانویه مبتلا نشود.



:: برچسب‌ها: سندرم , میلودیسپلاستیک , Myelodysplastic Syndromes , بیماری , ام دی اس ,
:: بازدید از این مطلب : 79
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 4 تير 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پزشک و درمان

اگر دانش‌آموز یا دانشجو هستید و یا با کامپیوتر، موبایل و تبلت زیاد کار می‌کنید، در معرض خطر ابتلا به سندرم متقاطع فوقانی هستید. سندرم مقاطع فوقانی باعث بروز اختلال در نواحی سر و ستون فقرات گردنی می‌شودکه به شکل ناهنجاری‌هایی مثل سر به جلو، شانه گرد، کایفوز (قوز پشتی) نمایان خواهد شد.

سندرم متقاطع فوقانی چیست؟

سندرم متقاطع فوقانی سفتی بخش فوقانی عضله ذوزنقه‌ای و گوشه‌ای در سمت پشتی با سفتی عضلات سینه‌ای بزرگ و کوچک متقاطع هستند. ضعف عضلات خم کننده عمقی گردن از سمت جلو با ضعف بخش میانی و تحتانی عضله ذوزنقه‌ای متقاطع هستند.

تغییرات وضعیتی خاصی در سندروم متقاطع فوقانی دیده شده است که شامل وضعیت سر به جلو، افزایش لوردوز گردنی و کایفوز پشتی، شانه‌های بالا آمده و دور شدن کتف‌ها از ستون مهره و بالدار شدن کتف‌ها می‌باشد.

این تغییرات وضعیتی ثبات مفصل شانه را کاهش می‌دهد زیرا حفره دوری مفصل شانه به دلیل ضعف عضله دندانه‌ای قدامی که منجر به دور شدن، چرخیدن و بلند شدن لبه داخلی کتف (کتف بالدار) می‌گردد و وضعیت عمودتری قرار می‌گیرد.

از دست رفتن ثبات سبب می‌شود تا عضلات بالابرنده کتف و بخش فوقانی ذوزنقه‌ای وادار به افزایش فعال‌سازی جهت حفظ مرکزیت مفصل شانه شوند.



:: برچسب‌ها: سندرم , متقاطع , فوقانی ,
:: بازدید از این مطلب : 70
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 17 خرداد 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پزشک و درمان

آیا تا به حال درباره سندرم پای بیقرار چیزی شنیده‌اید؟ اگر در هنگام خواب احساس ناخوشایندی در پاهایتان احساس می‌کنید که باعث بیدار شدن از خواب می‌شود، به احتمال زیاد مبتلا به سندرم پای بی قرار هستید.

سندرم پای بیقرار یا ضعف پا هنگام خواب چیست؟

سندرم پای بیقرار مشکلی است که موجب می‌شود شما مداوم در پاهای خود احساس ناراحتی داشته باشید و به‌طور غیرقابل کنترلی احساس کنید که می‌خواهید پای خود را حرکت دهید. این حالت معمولا در عصرها و شب‌ها و هنگام استراحت یا زمانی که می‌خواهید بخوابید بروز می‌کند.

حرکت دادن پاها به‌طور موقتی، احساس ناخوشایندی که در پایتان دارید را برطرف می‌کند. سندروم پای بیقرار ممکن است در هر سنی بروز کند و با بالا رفتن سن شدت پیدا می‌کند. این مشکل موجب اختلال در خواب شبانه می‌شود. بنابراین بیماران مبتلا به سندرم پای نا آرام در طول روز احساس خواب‌آلودگی و بی‌حالی دارند و سفر کردن نیز برایشان مشکل است.

انجام برخی اقدامات ساده برای مراقبت از خود و ایجاد تغییراتی کوچک در سبک زندگی می‌تواند به بهبودی این مشکل کمک کند. درمان‌های دارویی نیز به افراد مبتلا به سندرم پای بی قرار کمک زیادی می‌کنند.

سندروم پای بی قرار چیست؟

آیا سندروم پای بیقرار خطرناک است؟

هرچند سندرم پای بیقرار یا ضعف پا هنگام خواب مشکل خطرناکی نیست و هیچ عوارض جانبی جدی ندارد اما علائم ناشی از آن برای بیمار ایجاد آزردگی می‌کنند و در موارد شدیدتر بیمار را ناتوان می‌کنند.

بسیاری از افراد مبتلا به اختلال پای بی قرار دچار اختلالات خواب می‌شوند. سندرم پای بیقرار در صورتی که بسیار شدید شود می‌تواند تاثیرات بسیار مهمی در کیفیت زندگی فرد داشته باشد و حتی منجر به افسردگی شود.

بی‌خوابی در شب موجب خواب‌آلودگی و خستگی در روز می‌شود اما حتی ممکن است سندرم پای بیقرار اجازه چرت زدن در طول روز را نیز به شما ندهد.

برخی از افراد مبتلا به سندرم پای بی قرار هرگز به خاطر مشکل خود به پزشک مراجعه نمی‌کنند چرا که فکر می‌کنند پزشکان چنین مشکلی را جدی نمی‌گیرند و درمانی برای آن ارائه نمی‌دهند.

برخی از افراد به اشتباه این علائم را به استرس، اضطراب، بی‌خوابی یا گرفتگی عضلانی نسبت می‌دهند. اما طی سال‌های اخیر، سندرم پای بی‌قرار به عنوان یک بیماری مجزا که مربوط به سیستم عصبی بدن است در نظر گرفته می‌شود و بیماران مبتلا به بیقراری پا برای تشخیص دقیق‌تر و تجویز درمان‌های مناسب به متخصص ارجاع داده می‌شوند.

علت ایجاد سندروم پای بیقرار چیست؟

سندرم پای بیقرار یا ضعف پا معمولا علت مشخصی ندارد. محققین حدس می‌زنند که این حالت ناشی از عدم تعادل در مواد شیمیایی ترشح شده در مغز است که پیام‌هایی برای کنترل حرکات ماهیچه‌ای ارسال می‌کنند.

علت سندرم پای بیقرار شامل موارد زیر است:

  • وراثت
  • بارداری

سندرم پای بیقرار در اثر وراثت

گاهی اوقات، سندرم پای بیقرار یک مشکل ارثی بین اعضای خانواده است، خصوصا در مواردی که این مشکل در سنین پایین ۵۰ سال بروز می‌کند. محققان توانسته‌اند نواحی مشخصی بر روی کروموزوم‌ها را شناسایی کنند که احتمالا زن‌های ابتلا به بی قراری پا در این نواحی حضور دارند.

سندرم خواب بی قرار و بارداری

بارداری یا تغییرات هورمونی در بدن می‌تواند موجب شود که علائم سندرم پای بیقرار به طور موقتی شدت پیدا کنند. برخی از زنان بدون آنکه سابقه علائم پای بیقرار را داشته باشند، در دوران بارداری برای اولین بار علائم آن را تجربه می‌کنند. این حالت خصوصا در سه‌ماهه آخر بارداری بیشتر شایع است. این علائم معمولا بعد از زایمان به‌خودی‌خود خوب می‌شوند.

عوامل سندرم پای بی قرار

سندرم پای بیقرار ممکن است در هر سنی و حتی در دوران کودکی بروز کند، اما این مشکل بیشتر در بین افراد مسن شایع است و با بالا رفتن سن، احتمال بروز آن نیز بیشتر می‌شود. این بیماری همچنین در بین زنان بیشتر از مردان شایع است.

سندرم پای بی قرار معمولا به بیماری زمینه‌ای جدی یا خطرناکی مربوط نمی‌شود. اما در برخی موارد این مشکل همراه با سایر مشکلات یا بیماری‌ها بروز می‌کند.

از جمله عوامل سندرم پای بیقرار می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • نوروپاتی محیطی
  • کمبود آهن
  • نارسایی کلیه‌ها

نوروپاتی محیطی

در نوروپاتی محیطی عصب‌های موجود در دست و پا بر اثر بیماری‌های مزمن مانند دیابت آسیب می‌بینند.

کمبود آهن و سندرم پای بیقرار

ممکن است حتی شخص به آنمی (کم‌خونی مبتلا نباشد) اما کمبود آهن در خون او موجب تشدید علائم سندرم پای بیقرار می‌شوند.

علائم سندرم پای بیقرار

همان‌طور که از نام این سندرم پیداست، بارزترین علائم این بیماری این است که در پاهای خود احساس بیقراری دارد و مرتبا تمایل دارد که پاهای خود را حرکت دهد.

علائم و نشانه های شایع بیقراری پاها عبارت‌اند از:

  • احساس بیقراری در پاها در هنگام استراحت کردن فرد آغاز می‌شود.
  • این احساس معمولا بعد از این که فرد دراز می‌کشد یا برای مدت طولانی می‌نشیند (برای مثال در ماشین، سینما یا در هواپیما)، آغاز می‌شود.
  • احساس ناخوشایند پاها با حرکت دادن پا بهبود پیدا می‌کند.
  • کشش دادن پاها، جنباندن پا، راه رفتن یا نرم دویدن همگی موجب می‌شوند که شخص احساس بهتری پیدا کند.
  • بدتر شدن علائم در عصر و شب. علائم سندرم پای بیقرار عموما در شب بروز می‌کنند.
  • پرش پا در شب، سندرم پای بیقرار معمولا با یک مشکل شایع‌تر دیگر نیز همراه است که پرش پا نام دارد. در این مشکل، پای بیمار در حالی که خواب است، پرش ناگهانی و کوچکی مانند لگد زدن دارد.

بیماران معمولا بیقراری پا در شب را با احساسی غیرعادی، ناخوشایند و آزاردهنده در پاهای خود توصیف می‌کنند. این حس معمولا در هر دو پا به طور یکسان است. در موارد کمی ممکن است بیمار همین حس را در بازوها داشته باشد.

این احساس در پوست نیست بلکه در عمق پاها (یا دست‌ها) حس می‌شود. بیماران معمولا آن را با کلمات زیر توصیف می‌کنند:

  • حس خزیدن چیزی در پاها
  • حس کشیده شدن بافت‌ها
  • دل زدن یا تپیدن داخل پاها
  • درد مبهم
  • خارش و گزگز

گاهی اوقات به نظر می‌رسد که نمی‌توان احساس ایجاد شده در پاها را توصیف کرد. اما بیماران معمولا این حس را با عنوان گرفتگی عضله یا بی‌حسی پاها، توصیف نمی‌کنند بلکه توضیح می‌دهند که حس غریبی در پاهای خود دارند و تمایل دارند که پای خود را تکان بدهند.

در برخی از موارد، این علائم به‌خودی‌خود برای یک دوره از بین می‌روند اما بعد از مدتی دوباره بازمی‌گردند.

نحوه تشخیص سندرم پای بی قرار

پزشک در ابتدا به شرح‌حال بیمار گوش داده و در مورد علائم بیمار سوالاتی از او می‌پرسد. پزشک سپس معاینات فیزیکی و عصبی را انجام می‌دهد. برای پی بردن به علت ابتلا به سندرم پای بیقرار، آزمایشات خون خصوصا تست آهن خون تجویز می‌شود.

درمان سندرم پای بیقرار

در برخی از موارد درمان کردن علت زمینه‌ای بروز سندرم پای بیقرار یا ضعف پا (مانند کمبود آهن) تاثیرات بسیار چشمگیری در کاهش علائم دارد. برای درمان کمبود آهن ممکن است مکمل‌های آهن تجویز شوند.

اما مصرف مکمل آهن تنها باید طبق دستور پزشک و پس از دادن آزمایش خون و مشخص شدن میزان آهن خون باشد. اگر بیمار به سندرم پای بیقرار مبتلا باشد اما هیچ بیماری یا مشکل زمینه‌ای دیگری نداشته باشد، روش‌های درمانی پیشنهاد شده بیشتر بر روی تغییر سبک زندگی فرد متمرکز هستند. در صورتی که این تغییرات چندان موثر نباشند، داروهای دیگری تجویز می‌شوند.

داروهای تجویزی بسیاری (که اکثرا برای درمان بیماری‌های دیگر کاربرد دارند) می‌توانند علایم سندرم پای بی قرار را کاهش دهند.

برخی از این داروها عبارت‌اند از:

  • داروهای که میزان دوپامین را در مغز افزایش می‌دهند
  • داروهای موثر بر کانال کلسیم
  • داروهای مخدر
  • داروهای شل کننده عضلات و داروهای خواب‌آور

درمان و علت ضعف پا در شب

داروهای که میزان دوپامین را در مغز افزایش می‌دهند

ابن داروها با کاهش ماده‌ی انتقال‌دهنده عصبی در مغز با نام دوپامین، میزان سیگنال‌های عصبی حرکتی در پاها را کاهش می‌دهند. تاثیر داروهای روپینیرول، روتیگوتین و پریم‌پیکسل برای بهبود علائم سندرم پای بیقرار مورد تایید قرار گرفته است.

عوارض جانبی کوتاه‌مدت این داروها معمولا خفیف است و شامل حالت تهوع، سبکی سر و خستگی می‌شود. البته این داروها در موارد کمی می‌توانند موجب بروز اختلال کنترل پالس عصبی مانند اعتیاد به قمار یا خواب در طول روز شود.

داروهای موثر بر کانال کلسیم

برخی از داروهای خاص مانند گاباپنتین و پرگابالین برای برخی از بیماران مبتلا به سندرم پای بی قرار مفید هستند.

داروهای مخدر

داروهای حاوی مواد مخدر می‌توانند علائم شدید تا متوسط سندرم پای بیقرار را تسکین دهند اما مصرف دوز بالای این داروها می‌تواند ایجاد وابستگی کند. برخی از این داروها عبارت‌اند از کدئین، اوکسیکودون، استامینوفن کدئین و استامینوفن هیدروکودون.

داروهای شل کننده عضلات و داروهای خواب‌آور

این دسته از داروها که با نام بنزودیازپاین شناخته می‌شوند، به بیمار کمک می‌کنند که شب‌ها راحت‌تر بخوابد، اما تاثیری در بهبود علائم سندرم پای بیقرار ندارند و از سوی دیگر می‌توانند موجب خواب‌آلودگی در طول روز شوند.

داروهای آرام بخشی که معمولا بدین منظور تجویز می‌شوند عبارت‌اند از کلونازپام، اسزوپیکلون، تمازپام، زالپلون و زولپیدم.

درمان خانگی سندرم پای بیقرار

ایجاد تغییرات ساده‌ای در سبک زندگی می‌تواند علائم سندرم پای بیقرار را کاهش دهد. این تغییرات عبارتند از:

  1. ماساژ پا در وان آب
  2. استفاده از کمپرس سرد یا گرم
  3. مدیتیشن و یوگا
  4. ورزش کنید
  5. بهداشت خواب داشته باشید
  6. از خوردن کافئین اجتناب کنید

ماساژ پا در وان آب

در وان آب بروید و پاهای خود را ماساژ دهید. غوطه‌ور شدن در آب گرم و ماساژ دادن پاها موجب شل شدن عضلات پا می‌شود.

استفاده از کمپرس سرد یا گرم

از کمپرس سرد یا گرم استفاده کنید. از کمپرس سرد یا گرم استفاده کنید یا به طور متناوب از هر دو کمپرس استفاده کنید. این کار موجب کاهش دادن احساس ناخوشایند در پاها می‌شود.

مدیتیشن و یوگا

از تکنیک‌های ریلکسیشن مانند مدیتیشن و یوگا استفاده کنید. داشتن استرس موجب تشدید علائم سندرم پای بیقرار می‌شود. تکنیک‌های ریلکس شدن را بیاموزید و آن‌ها را خصوصا قبل از رفتن به رختخواب اجرا کنید.

ورزش کنید

انجام دادن ورزش در حد متوسط و به صورت منظم می‌تواند علائم سندرم پای بی‌قرار را بهبود دهد. اما به خاطر داشته باشید که وارد آوردن فشار بیش‌ازحد به بدن یا ورزش کردن دیر هنگام در طول روز می‌تواند علائم شما را تشدید کند.

بهداشت خواب داشته باشید

سعی کنید بهداشت خواب داشته باشید. خستگی مفرط بدن موجب تشدید علائم سندرم پای بیقرار می‌شود. بسیار مهم است که بیمار، سلامت خواب کافی داشته باشد.

برای این منظور نکات زیر را رعایت کنید:

  • در حالت ایده‌آل سعی کنید در مکانی با هوای خنک. ساکت و آرام بخوابید.
  • هر روز در ساعت‌های مشخصی به رخت‌خواب بروید و از خوب بیدار شود و مدت زمان خواب شما باید کافی باشد.
  • برخی از افراد مبتلا به سندرم پای بیقرار معتقدند که دیرتر خوابیدن و صبح دیرتر بیدار شدن به آن‌ها کمک می‌کند که بهتر بتوانند خواب کافی داشته باشند

از خوردن کافئین اجتناب کنید

کاهش اوقات کم کردن میزان مصرف کافئین موجب بهبود علائم بیماران می‌شود.سعی کنید از خوردن محصولات و نوشیدنی‌های حاوی کافئین مانند شکلات، نوشیدنی‌های انرژی‌زا، چایی و قهوه خودداری کنید.



:: برچسب‌ها: ضعف پا , شب , درمان , سندرم , پای بیقرار ,
:: بازدید از این مطلب : 73
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 3 خرداد 1401 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پزشک و درمان

سندرم تونل کارپال مچ دست

سندرم تونل کارپال شرایطی است که باعث درد، بی حسی، و سوزش دست و بازو می‌شود. این شرایط زمانی ایجاد می‌شود که یکی از اعصاب اصلی دست (عصب میانی) که از مچ دست می‌گذرد، تحت فشار قرار گیرد.

در اکثر بیماران، سندرم تونل کارپال به مرور زمان بدتر می‌شود، بنابراین تشخیص و درمان زود هنگام از اهمیت زیادی برخوردار است. در مراحل اولیه، معمولا مشکل با درمان‌های ساده‌ای همچون استفاده از اسپلینت یا عدم انجام برخی فعالیت‌ها، بهبود می‌یابد.

اگر فشار به عصب میانی ادامه یابد، باعث آسیب به عصب و تشدید علائم می‌شود. در برخی از بیماران برای جلوگیری از آسیب دائمی، جراحی انجام می‌شود تا فشار از روی عصب میانی برداشته شود.

درمان سندرم تونل کارپال یک فرآیند تدریجی است. در اکثر افراد، اگر درمانی انجام نشود، سندرم تونل کارپال با گذر زمان تشدید می‌شود. به همین دلیل، بیماری باید در مراحل اولیه توسط پزشک متخصص مغز و اعصاب ارزیابی و تشخیص داده شود. در مراحل اولیه، می‌توان پیشرفت بیماری را کند یا متوقف کرد.

علت سندرم تونل کارپال

سندرم تونل کارپال در اثر ترکیبی از عوامل مختلف به وجود می‌آید. مطالعات انجام شده نشان می‌دهند که زنان و افراد مسن بیشتر در معرض ابتلا به سندروم تونل کارپال هستند.

عوامل سندرم تونل کارپال عبارتند از:

  • وراثت
  • انجام یک حرکت تکراری با دست
  • حالت قرارگیری دست و مچ
  • بارداری
  • وضعیت سلامت فرد

سندرم تونل کارپال مچ دست

وراثت

وراثت عامل بسیار مهمی است. ممکن است سندرم تونل کارپال در برخی افراد خفیف‌تر باشد یا تفاوت‌های موجود در آناتومی افراد باعث شود شدت بیماری در افراد متفاوت باشد و این عوامل از طریق وراثت منتقل می‌شوند.

انجام یک حرکت تکراری با دست

تکرار یک حرکت توسط دست و مچ یا انجام فعالیت‌هایی به مدت طولانی به تاندون‌های مچ دست آسیب رسانده و باعث تورم می‌شود و تورم نیز بر عصب فشار وارد می‌کند.

حالت قرارگیری دست و مچ

انجام فعالیت‌هایی که مستلزم خمیدگی یا کشیدگی شدید دست و مچ برای مدت طولانی باشند، باعث افزایش فشار وارده به عصب می‌شوند.

سندرم تونل کارپال در بارداری

تغییرات هورمونی دوران بارداری نیز باعث التهاب می‌شوند.

وضعیت سلامت فرد

دیابت، رماتیسم مفصلی و اختلالات غده تیروئید نیز در ایجاد سندرم تونل کارپال نقش دارند.

علائم سندرم تونل کارپال

علائم و نشانه های سندرم تونل کارپال عبارتند از:

  • بی حسی، سوزش، خارش، و درد که ابتدا از انگشت شست، انگشت اشاره، انگشت میانی و انگشت انگشتری شروع می‌شوند.
  • حس شوک مانند گاه به گاه در انگشت شست، انگشت اشاره، انگشت میانی و انگشت انگشتری.
  • درد یا سوزشی که از ساعد به سمت شانه می‌رود.
  • احساس ضعف در دست که باعث می‌شود انجام حرکاتی مانند بستن دکمه‌‌های لباس سخت شود.
  • افتادن اشیا از دست در اثر ضعف، بی حسی، یا عدم آگاهی از موقعیت دست در فضا.

روش های تشخیص تونل کارپال مچ دست

روش هایی که برای تشخیص سندرم تونل کارپال دست مورد ستفاده قرار می‌گیرند عبارتند از:

  • معاینه فیزیکی
  • آزمایش‌های الکتروفیزیولوژیکی

معاینه فیزیکی

در هنگام معاینه، پزشک درمورد وضعیت کلی سلامت فرد، سوابق پزشکی و همچنین علائم بیماری از بیمار سوالاتی می‌پرسد. پزشک با دقت دست و مچ را معاینه کرده و آزمایش‌هایی فیزیکی روی آن انجام می‌دهد. در حین آزمایش، پزشک کارهای زیر را انجام می‌دهد:

  • روی عصب میانی مچ دست ضربه می‌زند یا آن را حرکت می‌دهد تا ببیند حس سوزش یا بی‌حسی در انگشتان به وجود می‌آید یا خیر.
  • مچ دست را خم کرده و آن را در حالت خمیده نگه می‌دارد تا بی‌حسی و سوزش دست‌ها را بررسی کند.
  • در حالی که چشمان فرد بسته هستند، با وسیله‌ای مخصوص به نوک انگشتان ضربه می‌زند تا به حساسیت نوک انگشتان پی‌ببرد.
  • ضعف عضلات پا‌ی شست را بررسی می‌کند.
  • به دنبال آتروفی در عضلات اطراف پای شست می‌گردد. در مواردی که آتروفی شدیدی وجود داشته باشد، عضلات اطراف پای شست کوچک‌تر خواهند بود.

تشخیص سندرم تونل کارپال

آزمایش‌های الکتروفیزیولوژیکی

آزمایش‌های الکتروفیزیولوژیکی به پزشک کمک می‌کنند تا میزان عملکرد عصب میانی را ارزیابی کرده و تعیین کند که آیا فشار زیادی بر روی عصب وارد می‌آید یا خیر.

آزمایش‌های الکتروفیزیولوژیکی همچنین به پزشک کمک می‌کنند که وجود دیگر شرایط عصبی، مانند بیماری عصب یا دیگر قسمت‌های تحت فشار عصب که در بروز علائم موثر هستند را تشخیص دهند. بهبود با روش الکترومیوگرافی (ماهیچه‌نگاری برقی) از راه مطالعه هدایت عصبی انجام می‌شود.

سندرم تونل کارپال مچ دست

آزمایش‌های الکتروفیزیولوژیکی عبارتند از:

  • بررسی نوار عصب
  • الکترومیوگرافی (EMG)

بررسی نوار عصب

آزمایش‌های بررسی نوار عصب، سیگنال‌های فرستاده شده به اعصاب دست و بازو را اندازه‌گیری کرده و تعیین می‌کنند که چه زمانی عصب در برابر سیگنال، عکس العمل مناسبی نداشته است. بررسی نوار عصب به پزشک در تشخیص شدت بیماری و انتخاب روش درمان کمک می‌کند.

الکترومیوگرافی (EMG)

الکترومیوگرافی (ماهیچه‌نگاری برقی) میزان فعالیت الکتریکی عضلات را اندازه‌گیری می‌کند. نتایج حاصل از الکترومیوگرافی نشان دهنده وجود یا عدم وجود آسیب در عضله یا عصب است.

درمان سندرم تونل کارپال در دست

روش های درمان سندرم تونل کارپال به دو دسته درمان بدون جراحی و درمان با جراحی تقسیم‌بندی می‌شود.

درمان بدون جراحی

معمولا اگر سندرم تونل کارپال مچ دست زود تشخیص داده شود، بدون جراحی درمان می‌شود. اگر پزشک از تشخیص خود مطمئن نباشد یا علائم خفیف باشند، پزشک درمان با روش‌های بدون جراحی را پیشنهاد می‌کند.

روش‌های درمانی بدون جراحی عبارتند از:

  • استفاده از آتل یا اسپلینت
  • داروهای غیر استروئیدی ضد التهابی (NSAIDs)
  • تغییر فعالیت‌ها
  • ورزش‌های حرکت دهنده عصب
  • تزریق داروهای استروئیدی

درمان سندرم تونل کارپال

استفاده از آتل یا اسپلینت

استفاده از آتل یا اسپلینت در هنگام شب مانع از خمیدگی مچ دست در خواب می‌شود. مستقیم ماندن مچ باعث کاهش فشار روی عصب کارپال می‌شود. در طول روز نیز هنگامی که انجام فعالیت‌های روزانه باعث تشدید علائم می‌شوند، استفاده از بریس می‌تواند به کاهش علائم کمک کند.

داروهای غیر استروئیدی ضد التهابی (NSAIDs)

مصرف داروهایی همچون ایبوپروفن و ناپروکسن باعث کاهش درد و التهاب می‌شوند.

تغییر فعالیت‌ها

علائم سندرم تونل کارپال معمولا زمانی ظاهر می‌شوند که دست و مچ مدتی طولانی در یک حالت قرار گیرند مخصوصا زمانی که مچ دست در حالت خمیده یا مستقیم قرار گرفته باشند.

اگر شغل یا فعالیت‌های تفریحی فرد به گونه‌ای است که باعث تشدید علائم می‌شود، تغییر فعالیت‌‌ها باعث کاهش علائم و جلوگیری از پیشرفت بیماری می‌شود. در برخی موارد، تغییر فعالیت‌ها مستلزم تغییر محل کار است.

ورزش‌های برای سندرم تونل کارپال

انجام حرکاتی که باعث می‌شوند عصب میانی راحت‌تر در تونل کارپال مچ دست حرکت کند برای برخی از بیماران مفید است. پزشک یا درمانگر انجام حرکات ورزشی مخصوصی را به بیمار توصیه می‌کنند.

تزریق داروهای استروئیدی

کورتیکواستروئید یا کورتیزون یک عامل ضد التهابی قوی است که به تونل کارپال تزریق می‌شود. هرچند این تزریق‌ها باعث کاهش درد و جلوگیری از تشدید بیماری می‌شوند اما در برخی موارد اثر آنها موقتی است. گاهی پزشک از تزریق کورتیزون برای تشخیص سندرم تونل کارپال نیز استفاده می‌کند.

عمل جراحی سندرم تونل کارپال

روشی که در جراحی سندرم تونل کارپال مچ دست مورد استفاده قرار می‌گیرد به نام آزادسازی تونل کارپال معروف است. دو روش مختلف برای انجام جراحی وجود دارد اما هدف از هر دو روش، کاهش فشار وارده به عصب میانی از طریق قطع رباط عرضی بالای تونل کارپال است. این کار باعث افزایش حجم تونل کارپال شده و فشار موجود روی عصب میانی را کاهش می‌دهد. این دو روش عبارتند از:

  • جراحی باز آزادسازی تونل کارپال
  • جراحی آندوسکوپیک (لیزری) آزادسازی تونل کارپال

جراحی باز آزادسازی تونل کارپال

در جراحی باز، پزشک شکاف کوچکی در کف دست بیمار ایجاد می‌کند و از طریق این شکاف، داخل دست و مچ را مشاهده می‌کند. در حین عمل، پزشک یک برش بر روی رباط عرضی (بالای تونل کارپال) ایجاد می‌کند. این برش موجب افزایش حجم تونل و در نتیجه کاهش فشار درون آن می‌گردد.

پس از جراحی، به تدریج لبه‌های باز شده رباط دوباره بسته می‌شوند، ولی حجم تونل کارپال افزایش یافته و فشار روی عصب میانی کاهش خواهد یافت. در حین جراحی، رباط عرضی قطع می‌شود. زمانی که رباط بهبود یابد، فضای بیشتری برای عصب و تاندون‌ها وجود خواهد داشت.

جراحی آندوسکوپیک (لیزری) آزادسازی تونل کارپال

در جراحی اندوسکوپیک، جراح یک یا دو شکاف پوستی کوچک که ورودی نامیده می‌شوند ایجاد کرده و توسط یک دوربین کوچک به نام اندوسکوپ، درون دست و مچ را مشاهده می‌کند. سپس از یک چاقوی مخصوص برای قطع رباط عرضی استفاده می‌کند. قطع رباط عرضی در جراحی باز و اندوسکوپیک یکسان است.



:: برچسب‌ها: سندرم , تونل , کارپال , مچ دست , درمان , علائم ,
:: بازدید از این مطلب : 88
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 31 ارديبهشت 1401 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 155 صفحه بعد